فرمول رهایی از تله تازه گرایی در بورس
هفت) تله تازه گرایی؛ این دفعه فرق می کنه!
وقتی تکیه خود را فقط بر تحلیل چارتی (تکنیکال) بگذاریم و در این نوع تحلیل هم فقط به اتفاقات اخیر توجه کنیم؛ خطای تازه گرایی[۱] اتفاق می افتد. این تله به این معناست که افراد بیشتر رویدادها و مشاهدات اخیر در یادشان می ماند و در تصمیماتشان بیشتر از آنها استفاده می کنند.
مثلاً اگر سهامی در ۱۰ هفته گذشته، در پنج هفته منفی و در پنج هفته مثبت بوده باشد، نوسان زیادی دارد؛ اما اگر هفته های مثبت سهام به امروز نزدیکتر باشد، آن سهام در ذهن ها بیشتر با نوسان مثبت ثبت می شود و اگر هفته های منفی به امروز نزدیکتر باشد، آن سهام بیشتر با نوسان منفی در ذهن ها می ماند.
در صورتی که نوسانات مثبت و منفی آن شبیه هم و برابر بوده است. خطای تازه گرایی باعث میشود سرمایهگذاران ارزش بنیادی را نادیده گرفته و تنها بر عملکرد افزایش قیمت اخیر تمرکز نمایند.
وقتی که چرخه بازده به اوج خود رسیده و آمار و ارقام عملکرد اخیر جذاب به نظر میرسد؛ نوعی امید به کسب سود درست میشود. انگار خیلی ها با خودشان زمزمه می کنند: “این بار فرق می کنه”. آنها با تمرکز بیشتر بر قیمت سهم و بی توجهی به “ارزش ذاتی آن” (تجربه نشان داده قیمت سهام در بلندمدت به سطح متعادل خود برمیگردد) اصل سرمایه خود را به خطر می اندازند.
به عنوان مثال انتشار خبر افزایش ۱۷ درصدی قیمت توسط انجمن سیمان در اردیبهشت ۹۴ باعث شد با وجود اینکه نزدیک به یک سال این گروه تحت شرایط منفی به دلیل مشکلات فروش، صادرات و فزونی عرضهها و … معامله میشدند؛ امّا بهمحض انتشار درخواست افزایش نرخ برای این صنعت اتفاقات و نگرانیهای گذشته فراموش شد و مرکز توجه این صنعت افزایش نرخ قرار گرفت و با رشد کوتاهمدت ۲-۳ روزه (بازدهی ۱۰-۱۲ درصدی) روبرو شد که بعد از آن دوباره به افت روزهای گذشته ادامه داد.
این مورد را به این دلیل میتوان به تازه گرایی نسبت داد که سرمایهگذاران به خبرهای اخیر نسبت به اطلاعات گذشته بیشتر وزن داده بودند و به آنها توجه میکردند.
چارتی+ بنیادی؛ راه رهایی از تله تازه گرایی
هر وقت خواستیم کاری در بازار بورس کنیم، مثل تصمیم به خرید، تصمیم به فروش و حتی تصمیم به نگهداری سهمی که شرایط فروش دارد، فقط کافی است سوال ساده زیر را از خودمان بپرسیم:
«تصمیم من بیشتر با توجه به جدیدترین اتفاقات است (تازه گرایی) یا به همه اطلاعات قدیم و جدید توجه کرده ام؟»
برای جواب دادن به این سوال ترکیب تصمیم گیری با هر دو الگوی چارتی (تکنیکال) و بنیادی (فاندامنتال) می تواند چاره کار باشد.این الگوها را در مقاله دیگری توضیح داده ایم.
هشت) “قیمت” همه چیز نیست
برای بعضی از تازه واردها، “همه چیز در قیمت خلاصه می شود” و تکیه خود را در موقع تحلیل ها روی قیمت می گذارند. ولی اگر در کنار قیمت، از حجم هم به عنوان شاخصی اساسی بهره بگیریم مطمئناً تحلیل مان کارآمدتر می شود. با استفاده از تحلیل حجم می توانیم حباب ها را هم بشناسیم.
مثلاً اگر نمادی را در نظر بگیرم که قیمتش در چند روز گذشته پی در پی افزایش یافته باشد ولی حجم آن تغییری نکرده باشد، باید مطمئن شویم افزایش قیمت آن صوری بوده و در پشت پرده باید خبرهایی باشد.
در یک روند صعودی غیرحبابی و واقعی، میله های حجم معاملات موقعی که قیمت رشد می کند بزرگ تر می شوند و زمانی که قیمت افت می کند کوتاهتر می شوند. یعنی حجم معاملات هم سو با روند قیمت است. برای آشنای دقیق تر با این موضوع، پیشنهاد می کنیم، در اینترنت جستجو کنیم یا در منابع و کلاس های حرفه ای تر دنبال تحلیل دقیق تر آن باشیم.
نه) دیر سوارشدن به “ارابه گاوها”
وقتی غیرحرفه ای های زیادی در بازار هستند، بازار گاوی (صعودی) آمادگی زیادی برای تبدیل شدن به بازار خرسی (نزولی) دارد؟
دلیل اصلی آن این است که خیلی از معامله گران تازه کار تحمل کمی برای پذیرش ریسک دارند و در نتیجه نیاز به اطمینان و تایید زیادی دارند که یقین کنند کاری که انجام میدهند یک سرمایهگذاری «مطمئن» است. در نتیجه اغلب آنها آخرین افرادی هستند که متقاعد میشوند بازار صعودی است و فرصتهای خوبی برای خرید در آن وجود دارد.
در یک بازار گاوی، صرفنظر از اینکه چقدر طولانی مدت باشد، خیلی از مردم در آخرین لحظات سوار بر ارابه قیمت میشوند و هر چند سعی میکنند برای این کار خود دلایل منطقی و اقتصادی ذکر کنند، اما در واقع از کاری که میکنند اطلاع چندانی ندارند و استدلال واقعی و درونی آنها این است که همه دارند این کار را میکنند و پول در میآورند، پس چگونه ممکن است این کار اشتباه باشد؟
غافل از اینکه بازار گاوی و صعود مرتب قیمتها، نیاز به تزریق دائمی پول توسط معاملهگرانی دارد که خواهان خرید در قیمتهای بالاتر و بالاتر باشند. هر چقدر از عمر بازار گاوی گذشته باشد، تعداد بیشتری از معاملهگران خریدهای خود را انجام دادهاند و کمتر مشتری جدیدی باقی مانده و در نتیجه تعداد کسانی که حاضرند قیمتهای بالاتری برای خرید پیشنهاد دهند، کمتر شده است و خریداران قدیمی مشتاقاند که شاهد افزایش روزافزون قیمتها باشند ولی دلشان هم نمیخواهد با توقف رشد قیمت، گیر بیافتند و خریدهایشان روی دستشان بماند.
بنابراین هر چه قیمت بالاتر میرود عصبیتر میشوند و مردد هستند که وقت شناسایی سود فرا رسیده است یا نه.
ده) تک سهم، تخم مرغ ها در یک سبد
برخی از معامله گران تازه کار که از این و آن مشورت می گیرند، با شنیدن توصیه از یک نفری که باورش دارند، رو یه تک سهم خریدن را در پیش گرفته و کل سرمایه اشان را صرف سهامی که قرار است بترکاند می کنند.
آنها اگر با بازار خرسی روبرو شده و ببازند، ممکن است کلاً از بورس دلسرد شوند، اما اگر روی گاوی بازار نصیبشان شود، ممکن است این رویه را تبدیل به عادت کنند و دفعات بعد هم تخم مرغ هایشان را در یک سبد بگذارند.
این رویه اگر تبدیل به عادت شود، تازه شروعی برای یک باخت بزرگ در آینده است. این رویه به جز اینکه در صورت وقوع هر حادثه ای جبران ناپذیر است، ممکن است با توقف نماد آن شرکت (به دلایل مختلف) باعث بلوکه شدن سرمایه فرد شود.
[۱] Recency Bias
نویسندگان:
دکتر مهدی کنعانی
دکتر الهام حبیبی